انتگرالوبلاگ نامه يك عدد پشت كنكوري

:: Saturday, March 01, 2003 ::

بلاگ خودتون رو از طريق تلفن به روز بكنيد از اينجا
(بر گرفته از صفحه اول بلاگر)

:: Friday, February 28, 2003 ::

نميدونم بين ما ايراني ها شورا اهميت ميده؟ اصلا ما ميتونيم كارهاي شورايي انجام بديم؟ با بقيه مشورت كنيم. البته اكثر افراد ادعا مشورت كردن با ديگران رو ميكنن اما در عمل هيچ. حالا اين قضيه از مردم كوچه و بازار گرفته تا مثلا شورا و مجلس. به نظر من همه يه جور نظر تنگ هستيم و هميشه در برخورد اول با فردي كه خودمون هم اذعان داريم كه بهتر از خودمون هست،شروع به نفي برتري اون ميكنيم. البته خودم سعي دارم اين واكنش ها رو كمتر انجام بدهم،گرچه بعضي وقت ها هم نميشه.خلاصه تو جامعه همه نقش بازي ميكنن و واقعا كار سختي هست آدم خودشون رو اون جوري كه هست نشون بده ، البته شايد جوامع بشري اين جوري هست،در واقع وجود چيزي به نام قانون،مانند يك فيلم نامه ميمونه و حاكم(خدا يا هر قدرت مافوق) هم كارگردان سريال زندگي هست. هميشه سئوالي تو ذهنم بوده و اين بوده كه اين نقش هايي رو كه بازي ميكنيم طبيعي هست و يا براي رسيدن به منافع؟ يك سئوال اساسي ديگه هم هميشه تو ذهنم بوده و اون اينه كه چرا انجام گناه واسه انسانها راحتر از انجام نيكي هست؟ چرا اين قدر كه راحت دروغ ميگيم(لطفا كسي ادعا نكنه كه دورغ تو زندگيش نميگه)ولي در انجام كارهاي خير تاخير ميكنيم؟ آيا سرشت انسان به سوي انجام گناه هست؟ و هزاران سئوالات(غالباُ كفرآميز) ديگه تو ذهنم هست ولي اون نقابي كه رو صورتم هست اجازه نميده كه هرگز فكر مطرح كردن اونا رو داشته باشم.
به نظر من زندگي گودالي هست كه هرچه توش جلوتر ميريم سياهي بيشتر ميشه(چرا؟)در آخر خودم هم نفهميدم تونستم اون چيزي كه تو فكرم هست رو به صورت نوشته در بيارم؟ واقعا نوشتن كاري بس سخت هست.
در مورد راحت دروغ گفتن يكي از مصاديق بارز همين انتخابات شورا ها بود. وعده هايي كه اصلا فكر نكنم در محدوده قدرت شورا ها باشه، مثلا: اشتغال جوانان،افزايش ظرفيت دانشگاه ها ، ايجاد شادي ، رفاه و ........ هزارن مورد عجيب غريب(خوبه يكي هم مي اومد ميگفت: بررسي رابطه با آمريكا)
(ببين از شورا ها به كجا كشيد)

نميدونم چي بگم در مورد اين انتخابات! فقط شنيدم جناب رهبر گفتن گزارش هاي مشكوك شنيده و ممكنه كه اين انتخابات رو لغو كنه . اين نشان ميده كه جناح اصول گرا حتي از انتخابات ساده(و تشريفاتي) هم بيم داره ، راستي، تو اين چهار سال شوراي شهر شيراز چه اقداماتي انجام داد؟ حتي از انتخاب شهردار هم عاجز بود،
نكته ديگر انتخابات شمار زياد دكتر ها و مهندس ها بود. البته من شركت نكردم . فقط يكبار در انتخابات شركت كردم و اونهم انتخابات رياست جمهوري اخير بود كه البته شركت در اون هم بخاطر جوگرفتگي و ذوق زدگي و راي اولي بودن، بود . فعلا تو مملكتي كه با دستور يك نفر نظر مردم لغو ميشه فكر نكنم انتخاب معني داشته باشه.
اين بود انشا من از انتخابات شورا ها.

:: Thursday, February 27, 2003 ::

ميدونستين كه:
«منطق الطير عطار داستاني است در قالب مثنوي از زبان پرندگان و از آن جا آغاز ميشود كه پرندگان براي انتخاب پادشاهي گرد هم ميايند . به پيشنهاد هدهد،سيمرغ را شايسته پادشاهي برخود ميابند و در پي هدهد براي يافتن سيمرغ به سوي آستان او روان ميشوند،اما سختي راه باعث ميشود كه پرندگان هر يك به
عذر و بهانه ايي از ادامه مسير صرف نظر كنند تا اين كه در انتهاي راه و پس از پشت سر گذاشتن هفت وادي دشوار به آستان سيمرغ ميرسند بي آنكه از سيمرغ اثري باشد اما خود،سي مرغ بيشتر نبودند؛سي مرغي،كه شايسته رهبري و پادشاهي مرغان و پرندگان ديگر.»
رسيدن به هدف كار سخيه! اما اگه رسيدي ديگه...
موسيقي امروز:
اسم: هواي عاشقي
خواننده : استاد شهرام ناظري
دف : تهمورس پور ناظري
شعر : نور عليشاه اصفهاني
آلبوم : حيراني

:: Wednesday, February 26, 2003 ::

امروز پدرم دراومد،اين مامان ما شروع كرده به خونه تكوني و از اين صحبت ها ! امروز كلي پرده شستيم بعدش هم يكي بايد اون ها رو از دوباره نصب ميكرد،اون يكي كي بود؟ خوب منه بد بخت. تا مي امدم پاي درس! رسا بيا اينو هم آويزون بكن؛اين يكي آخريش؛حالا تو هم امروز واسه ما درسخوان شدي؟؛نترس يك روز صد روز نميشه؛تو كمك كن،عوضش عصر پول ميدم با دوستات برو بيرون! خلاصه كلي از اين حرفها،امروز هم حس درس ما گرفته بود،البته همش وقتي فرصت درس نداريم حس درس مياد ولي وقتي بيكار هستيم... نميدونم بقيه هم اين جوري هستن؟
يه فكرهاي پليدي تو ذهنم هست و اون اينكه ترتيب فيزيك و ديفرانسيل قبل از عيد بدم،تو خواب ميديدم كه سرجلسه كنكور هستم و مراقب ميگه نيم ساعته ديگه بيشتر نمونده و من هنوز تو رياضي هستم و كلي دست و پام رو گم كردم،يا خواب ميبينم روز قبل از كنكور احساس ميكنم خيلي آماده هستم ولي از نردبان ميافتم پايين و دستم ميشكنه و نميتونم كنكور بدم،عجب خوابهايي...
تو وبلاگ آبي نوشته قديما 10 تا خونه بود و يه تلفن،ياد خودمون افتادم يه كوچه بود و تلفن همسايه(اين همسايه حزب الهي بود واسه همين زودتر از همه تلفن داشت)عجب اوضاعي بوده و هست تو اين كشور ما ولي به نظرم قبلا مردم مهربون تر بودن،رابطه ها خيلي بيشتر بود! الان تو كوچه خودمون من خيلي از همسايه ها رو اصلا نميشناسم،البته شايد قديما چون زمان جنگ بود حس موٌدت و دوستي هم زياد شده بود،مثلا يادمه موقع بمباران هم مي آمدن تو زيرزمين خونه ما،حالا تو اين موقع همه بزرگترها شور ميزدن ولي ما بچه ها(اليته من اون وقت نخودي بچه هاي كوچه بودم) كلي ذوق ميكرديم كه باهم هستيم.
آقا يه چيز جالب؛يه نگاه به مدت زندگي اين دانشمندها كه تحول بزرگي رو تو دانش بوجود آوردن بكنيد:
الكساندر گراهام بل (1260-1301 ه.ش)
جيمز ماكسول(1210-1258 ه.ش)
نيلس بور(1264-1341 ه.ش)
آلبرت اينشتين(1257-1334 ه.ش)
به طور متوسط بين سالهاي 1260 تا 1320 بودن! ما اون موقع چي كار ميكرديم؟ ايران تو چه وضعي بود؟

:: Tuesday, February 25, 2003 ::

يه چيزهايي هست اگه نگم خفه ميشم. اين EURO NEWS و BBC همش تظاهرات ضد جنگ نشون ميدن. ديگه شورشو در آوردن. همش مسخره بازيه. مگه نه اين كه هنوز اين اسراييل يه مشت آدم بيگناه رو ميكشه! پس كجا هستن اون آدم هاي نوع دوست، انسان دوست و ضد جنگ. نميدونم تا حالا زجٌه هاي يك مادر رو در غم از دست دادن كودك 5-6 ساله اش در حاليكه جنازه ي خونين فرزند تو دستاش هست، ديديد؟ پس كجا هستند؟ چرا كسي به داد اين انسانها نميرسه؟ چرا اين قدر دور بريم! ايران خودمون،مگه اون موشك باران ها يادتون رفته؟ اون وقت حتما نوع دوستي و انسان دوستي نبوده! آلان هم به دستور شيراك و صدراعظم آلمان همه اوروپايي ها بايد ضد جنگ و بشر دوست بشن! آخي،نازي... شما ها چقدر مهربون هستيد. مشكل آلمان و فرانسه با آمريكا اينه كه،اروپايي ها ميخوان بدون اينكه بهشون خسارت وارد بشه به نفت عراق برسن ولي آمريكا اين چيزها حاليش نيس(در واقع اوروپايي ها يه چيزي ميگن تو مايه هاي«نه چك زديم نه چونه،عروس اومد تو خونه») در ضمن بدم نمياد حال اين عراقي ها گرفته بشه! از مردم گرفته تا شيخ الشيوخ صدام. من فكر كنم اين قصاص عراقي ها هست. ولي بعضي ها ميگن اگه آمريكا به عراق حمله كنه اونوقت پر رو ميشه و ممكنه به ايران هم حمله كنه(اميدوارم كه پر رو نشه). خوب اين از اين.
آقا عجب فوتبالي بود. رئال و دورتموند. خيلي وقت بود فوتبال نگاه نميكردم. اين دفعه هم تصادفي بود. اول كه از اتاقم امدم، همين جوري اومدم كانال 3. اولش ايستاده بودم،بعدش گفتم بگذار ببينم نتيجه ي اين توپ چي ميشه بعد برم،بعدش كه نشستم،بعدش دراز كشيدم بعدش هم گفتم گور باباي درس! آلان هم اومدم اينترنت ببينم منچستر و يوونتوس نتيجه اش چند-چند شده. آخه اين صدا و سيما اومده تيز بازي در بياره نتيجه رو نميگه تا جماعت بشنين و بازي غير زنده منچستر و يوونتوس رو ببينن.
خلاصه گول اين تظاهرات ضد جنگ رو نخوريد،همش فيلم هست. آخه اگه اينا نباشه CNN و NBC و FOX و Abc و ... از كجا نون بخورن؟ راستي اين آمريكا يه همچين رسانه هاي بزرگي داره ولي بازهم اكثر مردمشون خِرفت هستن.
راستي اينجا يه نظرخواهي در مورد كُپ كردن صدام كرده(صدام گفته كه ميخواد با آمريكا گقتگو كنه( يَحتمل به پيشنهاد جناب خاتمي.) )

:: Monday, February 24, 2003 ::

بنام خداوند ويروس گارد
كنون رزم VIRUS و رستم شنو..........دگرها شنيدستي اين هم شنو
كه اسفنديارش يكي DISK داد...................بگفتا به رستم اي نيكزاد
در اين DISK باشد يكي FILE ناب..........كه بگرفتم از سايت افراسياب
چنين گفت رستم به اسفنديار...........كه من گشنمه نون سنگك بيار
جوابش چنين داد خندان،طرف............كه من نون سنگك ندارم به كف
برو حال ميكن بدين DISK،هان!.........كه هم نون و هم آب باشد در آن
تهمتن روان شد سوي خانه اش................شتابان به ديدار رايانه اش
چو آمد به نزد Mini Tower اَش.............بزد ضربه بر دكمه POWER اَش
دگر صبر و آرام و طاقت نداشت.....مر آن DISK را در DRIVE اَش گذاشت
نكر هيچ صبر و نداد لِفت................يكي LIST از ROOT ديسكت گرفت
در آن DISK ديدش يكي فايل بود..................بزد ENTER آنجا اجرا نمود.
كه از آن يك DEMO شد پس از آن عيان....اَبا فيلم و موزيك و شرح و بيان
به نا گه سيستمش كرد HANG........كه رستم در آن ماند مبهوت و منگ
چو رستم دگر باره RESET نمود.......همي كرد HANG و همان شد كه بود
تهمتن كلافه شد و بانگ برآورد.......................ز بخت بد خويش فرياد زد
چو تهمينه فرياد رستم شنود.....................بيامد كه ليسانس رايانه بود
بدو گفت رستم همه مشكلش.........وز آن ديسك و برنامه ي خوشگلش
چو رستم بدو داد قيچي و ريش......يكي ديسك BOOTABLE آورد به پيش
يكي TOOLKIT اَندر آن DISK بود...........................برآورد آنرا و اجرا نمود
همي گشت TOOLKIT، HARD اَندرش.........چو كودك كه گردد پي مادرش
به ناگه يكي رمزِ VIRUS بيافت...............پي حذف امضاي ايشان شتافت
چو VIRUS را نيك بشناختش...............مر از BOOT SECTOR بر انداختش
يكي ضريه زد بر سرش TOOLKIT.........كه هر BYTE آن گشت هشتاد BIT
به خاك اندر افكند VIRUS را............................تهمتن به رايانه زد بوس را
چنين گفت تهمينه با شوهرش..................كه اين بار بگذشت از پل خرش
دگر باره اما خريت مكن.................................ز رايانه اصلاً تو صحبت مكن
قسم خورد رستم به پروردگار.........................نگيرد دگر DISK از اسفنديار
شعر از : عليرضا صادقي
آقا خداي نكرده بعضي ها فكر نكنن ما خواستيم چيزي رو مسخره كنيم ها ! ديدم قشنگه گفتم بگذارم اينجا ! راستي بچه هاي شاعر و شاعره اگه از اين جور شعرها هم بگن بدنيستاا
اينو خوندم يكمي دلم باز شد، آخه تازه من ديروز فهميدم چه غفلتي كردم كه ساله پيش درس نخوندم و خلاصه كلي پشيمون بودم ، يكمي بغض هم گلوم رو گرفته بود ولي يكمي تنهايي زدم از خونه بيرون. تازه فهميدم كه چقدر آدم خري هستم!خلاصه ديروز همش تو فكر و خيال بودم ولي عجب اوضاع خركي هست(خدا هيچ كسي رو سر دو راهي قرار نده! )
و اما موسيقي امروز:
آهنگ امروز يه آهنگي هست كه كلي باحاش خاطره خوب و بد دارم. اصلا من وقتي به آهنگ ها گوش ميدم خاطراتي رو يادم مياد كه اون موقع داشتم فلان آهنگ رو گوش ميكردم
اسمش : والا نميدونم ، بهش ميگن: خسته شدم بس كه.... (درس خونديم و مالي نشديم)
خواننده : قميشي
(بقبه اش هم مثله خودشون ميگم: «شعر از دوست خوبم دكتر غضنفر و ساخته دوست عزيز و خوبم دكتر مهندس مشتي اكبر»)
Download
×

من رسا 19 ساله از شيراز![بيشتر]

آرشيو


تماس با يك پشت كنكوري



روابط عمومي
خوابم يا بيدار؟
ارتباط سريع


با تشكر از

قالبهاي فارسي و Blogger


عكس از اينجا