انتگرالوبلاگ نامه يك عدد پشت كنكوري

:: Thursday, January 23, 2003 ::

اولش از كاوه تشكر كنم و بگم لطف دارين و ان شا الله كه همه به همون آرزو برسيم!!!!(كسي ميدونه كدوم آرزو؟)
ديشب يه برنامه باحال اخبار كانال دو در مورد كارتهاي اعتباري داشت! و ميگفتن كه آلان پنجاه سال هست كه تو سرزمين كفار از اين كارتهاي اعتباري استفاده ميشه! كه ما تازه آلان فهميديم كه كارت اعتباري خوبه! احتمالا دويست ساله ديگه ميفهميم كه تجارت و بازرگاني الكترونيك يعني چه؟
يه روحيه عجيب واسه درس خوندم پيدا كردم! اميدوارم كه ادامه داشته باشه! راهكارهاي اساسي واسه پيدا كردن روحيه به قرار زير است
-جمع آوري تمامي شماره هاي قبلي پيك سنجش
-در صورت غضويت در قلم ، پيدا كردن دفتر برنامه ريزي
-آوردن صفحه ماقبل آخر پيك سنجش!
-مطالعه آنها و وعده قبولي دادن به خود!
-در مورد دفتر برنامه ريزي پس از پيدا كردن آنرا باز نموده! سپس آنرا بو كنيد(يه احتمال نود و نه درصد بوي نو بودن ميدهد)
-يعد به مطالعه بيانات گوهربار كاظم آقا بپردازيد!
اين روش ها در مورد من كه كارگر بوده! البته اينجانب قصد تحصيل در دانشگاه شريف رو ندارم!!!!!!!!!!!!!!!!!!
عمونويد هم وبلاگ زده! (فكر كنم بقال سركوچه هم يه وبلاگ زده ولي الان آدرسش تو خاطرم نيس)
چند روزي هست كه دلم واسه مدرسه و همه رفقا تنگ شده! من اصلا تو اين خط ها نيستم كه مثلا دلم واسه كسي يا چيزي تنگ بشه! ولي حالا شده! عجب معلم هايي داشتيم! يه چندتا معلم داشتيم شايد تا آخر عمر اينا يادم بمونه! يكيشون حسام تلسكوپ - يكيش دهقان كه شيمي درس ميداد! دو تا زكاوت ها(انصافا جفتشون يه تخته كم داشتن!) جعفر مدير مدبر!
وكوخي!!!!! اين يكي دلم از دستش خيلي پر. ياد اين كه افتادم خيلي ضدحال شد! ديگه حوصله ندارم بنويسم!

:: Monday, January 20, 2003 ::

يه وبلاگي هست هروقت ميخونمش دلم واز ميشه! تو سايتهاي جك زيادي رفتم تا حالا ولي اين زيرشلواري يه چيز ديگه هستش! واقعا تاحالا نشده يه روز برم تو وبلاگش و نخندم! خيلي باحال مينويسه! خيلي دلم ميخواد از نزديك ببينم چه شكلي هست و واقعا طنز(يا @$#شعرش خيلي قويه) خيلي خوب مينويسه و هيچ وقت تكراري نيست! نبويو هادي خرسندي برن كشكشون رو بسابن!
ديروز تو وبلاگ شهر ميگشتم كه به چندتا وبلاگ همشهري رسيدم كلي خوشحال شدم! مرسي شيرازي
ديگه عرض شود كه:
هوا ديشب و امروز صبح خيلي سرد هست و الان هم كه داره برف مياد ولي هنوز كه چيزي رو زمين ننشسته! ديشب رفته بودم يه چندتا چيز كپي كنم(جزوه نبوده) تو پاساژ يهاران! برگشتني از ملاصدرا رد شدم! ديدم خيلي خلوت هست! با خودم گفتم شايد هوا سرد هست ملت بيرون نيامدن و نشستن كناره....
سر چهار راه ملاصدرا تاكسي گرفتم كه بيام فلكه قصردشت! از جلو عفيف آباد كه رد شدم ديدم كه ملت ريختن اين جا! مثل اينكه خط اومده اينجا(اخه يكي بگه حالا تو رو سن نه؟) به راننده تاكسي گفتم عجب تو اين سرما اين جا شلوغه! اونم گفت آره مثله اينكه جوونا اين جا رو ميپسندن و بعدش شروع كرد كه آره ما اين جا (عفيف آباد) يه زني رو سوار كرديم و .....(كلي چاخان) من هم به مناظر زيبا(منظورم درخت ها هست) نگاه كردم و راننده هم چپ و راست خالي ميبست!

:: Sunday, January 19, 2003 ::

امروز با هزار زور و زحمت وصل شدم! سرعت اينترنت خيلي پايين هست و اين منو كلافه ميكنه!
ديشب يه خبر خوب براي جامعه پشت كنكوري از كانال 2 شنيدم و اون اينكه دانشگاه دانشجوي شهريه اي ميگرن! جالب ميشه ها از يه طرف هم مزه كنكور قبول شدن از بين ميره! حالا ببينيم چي پيش مياد!
با يه بچه باحال قرار شده كه يه وبلاگ آموزش بيسيك بزنيم كه من هم توش مينويسم!
امروز از يكي از دوستاي خوبم كه پژمان باشه آف لاين گرفتم و كلي خوشحال شدم!
چقدر هوا سرد شده! ديشب هوا ابري بود يكمي هم برف زد اما صبح پا شدم و ديدم هوا صاف صاف!
حس درس هنوز نيامده ولي زور ميزنم كه درس بخونم! فكر كنم يه دليل كه ديگه حوصله ندارم اينه كه چون من هميشه با نوار درس ميخونم و الان همه نوار هام تكراري شده ديگه حوصله درس هم رفته! بايد برم چندتا نوار جديد بخرم!

من رسا 19 ساله از شيراز![بيشتر]

آرشيو


تماس با يك پشت كنكوري



روابط عمومي
خوابم يا بيدار؟
ارتباط سريع


با تشكر از

قالبهاي فارسي و Blogger


عكس از اينجا